1 رنجور غم عشق توأم تا دانی من درد تو دارم و توأم درمانی
2 گفتم به طبیب اگر بدانی حالم بی شک به علاج درد ما درمانی
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 به دوش برمفکن آن دو زلف مشکین را مکش به تیغ جفا عاشقان مسکین را
2 چه باشد ار به شب وصل شاد گردانی ز لطف خاطر، بیچارگان غمگین را
1 گفتم آن ترک جفا جو نکند هیچ وفا نکند با دل سرگشته ی ما غیر جفا
2 چون همه کار جهان، بنده به کامش خواهد از چه رو می نکند کام دل خسته روا
1 دلبرا تا کی زنی بر جان ما تیغ جفا بگذر از این رسم جانا مگذر از راه وفا
2 ترک چشم مست ما چندم جفا بر جان کند من بلا تا کی کشم از دست آن ترک خطا
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به