-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 زهر سو بر بن در بینوایی خداوندان فضل آخر عطایی
2 بدین بیگانگان سر چون توان برد مگر دستم بگیرد آشنایی
3 ز ما تا کوی او راهیست پنهان که در وی می نگنجد رهنمایی
4 برون از دهر باید شد نه از شهر زخود باید شدن نه از سرایی
5 چه سود از سر بصحرا بر نهادن اگر سر مینهی باری به پایی
6 بروز باز پس از ما چه خواهند چه خواهد پادشاهی از گدایی
7 اگر تیغم زنی یا جام بخشی نمیآید ز من جز مرحبایی
8 نشاط از تو خطا از وی صوابست مجو جز این صوابی یا خطایی