ناگهان از در درآمد آن از جهان ملک خاتون غزل 27

جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

ناگهان از در درآمد آن بت سرمست ما

1 ناگهان از در درآمد آن بت سرمست ما یک نظر بر ما فکند و دل ببرد از دست ما

2 گفتم از چنگش برون آرم دل گمگشته را لیک شست زلف آن دلخواه شد پابست ما

3 گرنه چون سوسن شدم آزاد در بستان عشق ای عزیزان از زبانش کی بود وارست ما

4 گفتمش صبرم نماند اندر غمت زنهار گفت صبر هشیاران بسی بربود چشم مست ما

5 گلبنی با سرو بستان گفت با بالای تو کی به چشم ما درآید این درازی پست ما

6 دام در ماهی وصلت جان ما افکنده بود ای دریغا کاو به عیاری بجست از شست ما

عکس نوشته
کامنت
comment