- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 سودابه خم گیسو ضحاک لب نوشت چشم تو شه ترکان دل گشته سیاوشت
2 ای سرو قد چالاک گر نیست لبت ضحاک سر کرده چرا چون مار زلفین تو در گوشت
3 تا چهره عیان کردی هوش از دو جهان بردی آورده ام آئینه کز سر ببرم هوشت
4 با غالیه شد همرنگ سمین بردوش تو آن غالیه مو سوده از بس ببرو دوشت
5 من خشک شده چوب و تو گلبن نوخیزی نبود عجب ار گیرم پیوسته در آغوشت
6 رخساره خطر دارد زان ناوک چشمک زن زان روی نهان کرده در خط زره پوشت
7 بر آتش عشق او آشفته نهادی دیگ تا شعله بود بر جای از سر نرود جوشت
8 گویا که زمیخانه بوئی بدماغت خورد شد سرزنش مستان ای شیخ فراموشت
9 بر صفحه رقم کردم نام علی اعلی مانی تو بشو در آب آن دفتر منقوشت