همچو خاک ره بعشقش خوار از اسیری لاهیجی غزل 449

اسیری لاهیجی

آثار اسیری لاهیجی

اسیری لاهیجی

همچو خاک ره بعشقش خوار می باید شدن

1 همچو خاک ره بعشقش خوار می باید شدن بلبل آسا در پی گل، زار می باید شدن

2 گر همی خواهی که بوی فقریابی در طریق با همه کس چون گل بی خار می باید شدن

3 گر تو پا در دایره عشقش نهی چون عاشقان بردرش سرگشته چون پرگار می باید شدن

4 هرکجا باشد اگر وادی بود گر کوه طور همچو موسی از پی دیدار می باید شدن

5 گر وصال یار خواهی در رهش مردانه وار از خیال کفر و دین بیزار می باید شدن

6 بی من از من یارمیگوید(انا)الحق پس مرا همچو منصور از چه رو بردار می باید شدن

7 با حریفان گر همی خواهی کنی هم کاسگی لاابالی بردر خمار می باید شدن

8 هرکه خواهد کو شود مست از شراب نیستی از خمار هستیش هشیار می باید شدن

9 با همه مستی اسیری با ادب رو در طریق راه عشق دوست برهنجار می باید شدن

عکس نوشته
کامنت
comment