همچو مرغان قفس ما را ز گل از سلیم تهرانی غزل 318

سلیم تهرانی

سلیم تهرانی

سلیم تهرانی

همچو مرغان قفس ما را ز گل بویی بس است

1 همچو مرغان قفس ما را ز گل بویی بس است بوسه ای ما تشنگان را از لب جویی بس است

2 آن گروهی را که رو بر قبله باشد، دیگرند قبله ی ما بت پرستان طاق ابرویی بس است

3 حسرت چشم سیاهی کشت در وادی مرا از برای شمع خاکم چشم آهویی بس است!

4 ظرف چینی ناله از دست گدایان می کند از سر فغفور با او هست اگر مویی بس است

5 عاشق دیگر ترا ای بی وفا در کار نیست چون سلیم خسته دل داری دعاگویی بس است

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر