-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نور عینی این چنین در هردو عالم تا که راست کو به عرش و فرش حق ما را به حرفی رهنماست
2 گوییا از معجز عیسی مریم یافته است این بصارت گرچه از حق هر اولوالابصار راست
3 چون کند هر مرده ای را زنده از معجز مسیح در زمان دریابد آن زنده که او روح خداست
4 نفخه این صیحه واحد در آن کس چون دمد داند آن کس کاین صدا از صوت فضل کبریاست
5 سر حشر و نشر حق گردد بر او روشن روان نامه خود چون بگیرد از خدا بر دست راست
6 سهل و آسان بگذرد از رحمت فضل خدا بر صراط مستقیمش آنکه خط استواست
7 پس کند در صورت (او) نور نطق حق قرار زان که از هر جنتی این جنتش جای لقاست
8 این گذر بر هفت خط ام کند از استوا تا رود در جنتی کان در درخت منتهاست
9 عز و جاه مادران زین روست ای مادر بدان کاین چنین جنت ز حق در تحت اقدام امهاست
10 در چنین جنت «علی » گر بازیابی سجده کن هم بر ابوابش که ابوابش چو ابواب بقاست
11 نور بایست که باشد چون ز هفت ابواب ام پیش را آدم از حق این چنین تحت لواست (؟)
12 هر که یابد راه در معنی این توحید پاک پیش او گر آدم و جنت یکی باشد رواست