-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چنان لشکرکشی سلطان ندارد چنان حوراوشی رضوان ندارد
2 بدان چستی و چالاکی سواری به چین و کاشغر خاقان ندارد
3 فلک دارد مهی چون روی او لیک ز لعل و در لب و دندان ندارد
4 چمن دارد چنان سروی ولیکن رخ خوب و لب خندان ندارد
5 به مهر و مه رسیدن دارد امکان ولی در وی رسید امکان ندارد
6 دلم دارد بتی دلدار و دمساز ولی بی وصل جانان جان ندارد
7 تنم دارد دلی در غم شکیبا ولی با درد او درمان ندارد
8 من سرگشته را شب نیست کز هجر چو زلف خویش سرگردان ندارد
9 به وصف روی آن دلبند دوران هنرمندی چو من دوران ندارد
10 در این ایام یک صاحب هنر نیست که جاه از صاحب دیوان ندارد