همچو نی می‌نالم از سودای دل از رهی معیری غزل 9

رهی معیری

آثار رهی معیری

رهی معیری

همچو نی می‌نالم از سودای دل

1 همچو نی می‌نالم از سودای دل آتشی در سینه دارم جای دل

2 من که با هر داغ پیدا ساختم سوختم از داغ ناپیدای دل

3 همچو موجم یک نفس آرام نیست بس که طوفان‌زا بود دریای دل

4 دل اگر از من گریزد وای من غم اگر از دل گریزد وای دل

5 ما ز رسوایی بلندآوازه‌ایم نامور شد هرکه شد رسوای دل

6 خانه مور است و منزلگاه بوم آسمان با همت والای دل

7 گنج منعم خرمن سیم و زر است گنج عاشق گوهر یکتای دل

8 در میان اشک نومیدی رهی خندم از امیدواری‌های دل

عکس نوشته
کامنت
comment