چنین بی یار و دل تا چند از جهان ملک خاتون غزل 998

جهان ملک خاتون

آثار جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

چنین بی یار و دل تا چند باشم

1 چنین بی یار و دل تا چند باشم به دام زلف او پابند باشم

2 ز دست باد بفرستم سلامی به پیغامی ز تو خرسند باشم

3 بگردیدی ز عهدم تا تو دانی که تا باشم در آن پیوند باشم

4 به جان تو که عهدت نشکنم من که تا هستم در این سوگند باشم

5 بگو تا کی چو بلبل در فراقت بدام مهر گل در بند باشم

6 من آن طوطی شکّرخایم ای جان که جویای لبی چون قند باشم

7 بده کام جهانی از وصالت که در هجران تو تا چند باشم

عکس نوشته
کامنت
comment