اینچنین عالی بنا در عرصه از جامی دیوان اشعار 11

اینچنین عالی بنا در عرصه عالم کم است

1 اینچنین عالی بنا در عرصه عالم کم است کس نکرد اینسان بنایی تا بنای عالم است

2 تا پی بوسه به خاک آستانش لب نهند پشت گردون زیر پای خاکبوسانش خم است

3 آب لطفش می چکد از سقف بر دیوار و در این درختانش که بینی سبز و خرم زان نم است

4 کی ز تصریف زمان فک گردد از وی تا ابد دال دولت کز ازل در سدره او مدغم است

5 از فروغ روزن او صبح دولت می دمد خوش بود با صبح او همدم شدن گر یکدم است

6 در حریمش محرمان راکامرانیها بود مانده محروم از حریم او همین نامحرم است

7 شانه شکل کنگر بامش زند مشاطه وار زلف عشرت راکه از بار حوادث درهم است

8 می زند هم دور و هم نزدیک را گلبانگ عیش شاهد این نکته در وی نغمه زیر و بم است

9 تاجداران پا ز سر ناکرده در وی چون روند کاستان او قدمگاه خدیو اعظم است

10 شاه قیصر قصر اسکندر در فغفور فر عدل ورز ظلم کاه دین پناه دادگر

عکس نوشته
کامنت
comment