1 چنان بیغوله دشتی آدمیکش که نگذشتی در آن اندیشه از هول
2 تعالیالله بدانسان وحشتانگیز که شیطان اندرو میگفت لاحول
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 در شب عید آن سمن عذار سمنبر با دو غلام سیه درآمدم از در
2 هر دو غلامش به نام عنبر و ریحان یعنی زلف سیاه و خط معنبر
1 فلک خورشید و جنت حور و بستان یاسمن دارد عیان این هرسه را در یکگریبان ماه من دارد
2 یکی شاهست در لشکر چو در صف بتان آید یکی ماهست در انجم چو جا در انجمن دارد
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به