- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 زهی ز فتنه تو را هر طرف سپاه دگر ز ظلم چشم تو هر گوشه دادخواه دگر
2 کجا روم که ز دست غمت کنم فریاد که نیست جز تو درین ملک پادشاه دگر
3 چو جان دهیم ز غم غیر خار نومیدی نروید از گل ما بیدلان گیاه دگر
4 گهی که بر سر راه تو منتظر باشم مکن به رغم خدا را گذر به راه دگر
5 اگر چنین زند از سینه شعله آتش آه جهان بسوزد اگر برکشیم آه دگر
6 حدیث شوق نهان بر تو چون کنم روشن که جز خدای ندارم بر این گواه دگر
7 مکش به تیغ تغافل کمینه جامی را چه سود از آنکه شود کشته بی گناه دگر