زهی بزم و ساقی و حسن و جمال از اسیری لاهیجی غزل 328

1 زهی بزم و ساقی و حسن و جمال زهی مستی و ذوق و جام وصال

2 زهی مطرب و چنگ و آواز نی زهی شورش و وجد ارباب حال

3 چه رندان می نوش پرهیزکار چه عشاق جانباز نیکو خصال

4 خرابات عشق است و رندان مست می و مطرب و شاهد بی مثال

5 چه نور تجلی و سکر و فنا چه صحو و بقائی بحق لایزال

6 عجب سیر و طیری ز بالای عرش چه حالست حالات اهل کمال

7 چه رفتار و قامت چه زیبا نگار چه چشم است و ابرو چه غنج دلال

8 چه رندان عاشق چه معشوق و می عجب عشق و حالی که ناید بقال

9 اسیری ز عشقست جاهت بلند مبادا بجاهت زپستی زوال