- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 زهی بوقت سخن لعلت از در افشانی شکسته رونق بازار گوهر کانی
2 حدیث طره مشکینت قصه ایست دراز بکنه آن نرسد خاطر از پریشانی
3 توئی که مینهد آبحیات از دل پاک به پیش لعل تو بر خاک تیره پیشانی
4 دلم وصال تو میجست عقل میگفتش بخیره کشتی بر خشگ تا بکی رانی
5 شکایتی ز تو گر هست با تو گویم و بس که گر ز تست مرا درد هم تو درمانی
6 بجز موافق طبع تو یکنفس نزنم گرم بر آتش سوزان چو عود بنشانی
7 بیا که ابن یمینت بدیده جا سازد که جویبار سزد جای سرو بستانی