- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 زهی ز پیکر درگاهت اوج خورشیدی که ذره ای بود اندر هواش پیکر تیر
2 دقیقه ایست ز قدر تو نه سپهر بلند بعلقه ای ز ضمیر تو هفت جرم منیر
3 مسیر ابر بنان تو تا نقاب کشید ز مشک بر رخ خورشید آسمان ضمیر
4 همی بدرد بر روی آفتاب سپهر هوا بدست تحرک نقاب ابر مطیر
5 شراب خانه ی تو جوهریست حادثه سوز که قائمند بدو، نه سپهر گاه مسیر
6 چو روح قدسی بر هفت مسرعش تعظیم چو عقل اول در نه مؤثرش تأثیر
7 گهی مصدره خلفت جنین سخن .......................................یر
8 ایا رسیده بجائی بزرگی تو که هست چو عفو حق کرمت جرم بخش عذر پذیر
9 شبی بپای تفکر ز ساکنان سپهر چو بر گذشتن و بیرون شدم ز چرخ چو تیر
10 بعالمی برسیدم که بی وسیلت لفظ مرا ضمیر سخن کشف شد قلیل و کثیر
11 جهان پناهی دیدم در آن که دور جهان بچشم همت عالیش خوار بود و حقیر
12 سئوال کردم، کاین دین پناه عادل کیست؟ که در حمایت اقبال اوست تاج و سریر
13 جواب داد بلفظی صریح هاتف غیب ز ساق عرش بتائید کردگار صریر
14 که شمس دولت و دین فخرملک صدر جهان پناه تیغ و قلم ملجأ صغیر و کبیر
15 جهان پناها چون اهل دین و دنیا را ز سایه تو که پاینده باد نیست گزیر