1 زهی یافته دین و دولت زتو صفایی که گردون زاختر نیافت
2 زاولاد آدم دو کس ماند و بس که از کان جود تو گوهر نیافت
3 یکی آنکه مادر هنوزش نزاد دگر آنکه عهد تو را درنیافت
1 نیسان نسیم باغ معنبر کند همی کز خاک سوده بیضه عنبر کند همی
2 باد صبا وزید و هوا و دماغ را پر عنبرین صبای معنبر کند همی
1 روی زرینم از اندیشه سیمین بر او چه کنم دیده اگر باز نبینم بر او
2 روی او تازه گل پر بر و رخسار مرا نکند تازه مگر تازه گل پر بر او