-
لایک
-
ذخیره
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
1 زهی مهر از رخت شرمنده مه نیز ز خیل عشق تو سلطان سپه نیز
2 ز دست عشق تو داد از که خواهم که دارد داغ عشقت پادشه نیز
3 مکن بی موجبی ما را گنهکار چو کشتن می توانی بیگنه نیز
4 گذشتی دی به صد ناز و کرشمه نکردی سوی مشتاقان نگه نیز
5 کمر بستی هلاک جان من شد خدا را برشکن طرف کله نیز
6 چه خوش آباد شد کوی خرابات فدایش باد مسجد خانقه نیز
7 قدم کی می نهی بر چشم جامی که کم می داریش از خاک ره نیز