- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 زهی عشق تو را بر کفرو دین پشت رخت آتش زده بر جان زردشت
2 بود روشن ز رخسار و جبینت که تو خورشید و ماهی پشت بر پشت
3 به وصف زلف تو کرده دبیران سیاهی و قلم زانگشت و انگشت
4 به افسون باز نتوان رستن از عشق نشاید مشعل صبح از نفس کشت
5 به آن غمزه مشو جامی مقابل مزن با آن درفش از سادگی مشت