- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 زهی ملک لطافت را وجودت نازنین شاهی جهان عالم آرایت سپهر حسن را ماهی
2 ز مهر رویت ار عکسی فتد بر عالم خاکی هزاران ماه کنعانی بر آرد سر ز هر چاهی
3 بگرد غنچه خندان در آمد سبزه خطت تو گوئی مور پیدا کرده بر تنگ شکر راهی
4 مه دیگر شود پیدا سپهر لاجوردی را اگر در تیره شب ناگه نمائی رخ ز خرگاهی
5 مکن با عاشقان جوری عزیز من از آن ترسم که در آئینه حسنت رسد از چشم بد آهی
6 کمال حسن شاهی را نباشد هیچ نقصانی اگر پرسد گدائی را ز راه لطف گه گاهی
7 مرا بار غمت بر دل فزون میآید از کوهی ترا باری ز بیرحمی همی آید کم ازکاهی
8 شب یلدای هجرانت تسلی میدهم دلرا که شام غم رسد روزی بشادی سحرگاهی
9 اگر روی ترا بینم شود اندیشه های بد تو چون ابن یمین آخر کجا یابی نکو خواهی