-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 زهی قدر من گر وصال حبیب دگر باره روزی شود عن قریب
2 چلیپای زلفش کنم طوق حلق چنانش پرستم که رهبان صلیب
3 چو مجنون به عشق و چو لیلی به حسن من و او قریبیم و هر دو غریب
4 ز حوران نگوید دگر وز بهشت اگر چشم مستش ببیند خطیب
5 ز روح عرق چین خوش بوی او ندارد گلاب نسیمی نصیب
6 عرق چین او هم چو انفاس روح دهد مرده را زندگانی به طیب
7 به معجز مسیح است گویی که هست لبش را همین معجزات عجیب
8 مرا از مبادی فطرت مگر نیاموخت جز عشق بازی ادیب
9 مداوای عاشق عقاقیر عشق علاج نزاری چه داند طبیب
10 به عشق ار کنی نسبت خود درست چو تو کس نباشد حسیب و نسیب