1 زهی چو کعبه ترا صد هزار سر بر در ندیده از مژه سیل بار ما تر تر
2 نگفته نام لب ناز کت به جز جان جان دوباره گفتمش ای عمر رایگان زرزر
3 ز ناز کی خط نو سر به پیچد از ریحان نوشته بر ورق چهره اشک ما فرفر
4 کبود و سرخ برآید چو برگ گل از لطف دلت به بر حجرالا سودست در مرمر
5 بهای بوسه که گفتی چه میدهی پرسید ندیده لایق خاک درت به جز سر سر
6 روان روان ز دل ریش آنچه گفت کمال به همسری قد تو عار دارد از عرعر