کشیده کار ز تنهایم به شیدایی از سلمان ساوجی غزل 384

سلمان ساوجی

آثار سلمان ساوجی

سلمان ساوجی

کشیده کار ز تنهایم به شیدایی

1 کشیده کار ز تنهایم به شیدایی ندانم این همه غم چون کشم به تنهایی

2 ز بس که داده قلم شرح سرنوشت فراق ز سرنوشت قلم نامه گشت سودایی

3 مرا تو عمر عزیزی که رفته‌ای ز سرم چه خوش بود اگر ای عمر رفته بازآیی

4 زبان گشاده کمر بسته‌ایم تا چو قلم به سر کنیم هر آن خدمتی که فرمایی

5 به احتیاط گذر بر سواد دیده من چنانچه گوشه دامن به خون نیالایی

6 چه مرد عشق توام من درین طریق که عقل درآمدست به سر با وجود دانایی

7 درم گشایی که امید بسته‌ام در تو در امید که بگشاید ار تو نگشایی

8 به آفتاب خطای تو خواستم کردن دلم نداد که هست آفتاب هر جایی

9 سعادت دو جهان است دیدن رویت زهی سعادت اگر زانچه روی بنمایی!

عکس نوشته
کامنت
comment