1 نی می دهد از اصل مقامات صدایی پیچیده ز کلکم به سماوات صدایی
2 در مسجد اگر مست سماعم، عجبی نیست خورده ست به گوشم، ز خرابات صدایی
3 در عین اشارات تو، گویای خموشم معنیست مقامات و مقالات، صدایی
1 شد جان و هوش و صبر و خرد را ز کار دست مشکل دهد دگر به هم این هر چهار دست
2 دست ای سبو مکش ز حریفان درین خمار تا عهد کهنه تازه نمایم بیار دست
1 ای به طبع تو افتخار سخن قلمت آفریدگار سخن
2 از نم جویبار خامهٔ تو تازه رویی کند بهار سخن
1 تا در چمن این سرو برازنده چمان است چیزی که به دل نگذرد اندوه خزان است
2 چشمش نشد از دولت دیدار تو محروم پیداست که آیینه ز صاحب نظران است