جامی

جامی

جامی
جامی

مرا بس بر سر میدان عشاق این سرافرازی از جامی غزل 937

غزل 937 ام از 3391 فاتحة الشباب - غزلیات

مرا بس بر سر میدان عشاق این سرافرازی

1 مرا بس بر سر میدان عشاق این سرافرازی که روزی پیش چوگانت کنم چون گوی سربازی

2 چو سرها بر سر میدانت اندازند مشتاقان همه تن سر شوم چون گوی از شوق سراندازی

3 بود گوی سرم را با خم چوگان تو حالی به یک چوگان چه باشد گر به حال گوی پردازی

4 درین میدان فیروزه برآید مهر هر روزه به شکل گوی زر باشد به چوگانیش بنوازی

5 فلک می گوید اللهم سلم از قفای تو چو رخش تیزگام اندر قفای گوی می تازی

6 به تنهایی فکن گوی سرم را در خم چوگان درین میدان نخواهم دیگری را با تو انبازی

7 مکحل گشت چشم جامی از خاک سم اسپت چو چشم انجم از گرد سپاه شاه ابوالغازی

8 سپهر مکرمت سلطان حسین آن کز دل روشن کند با آفتاب معدلت چون صبح دمسازی

9 بقایش باد چندان کان درین کاخ پرآوازه کند با صور محشر نوبت ملکش هم آوازی

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر مرا بس بر سر میدان عشاق این سرافرازی

شاعر شعر مرا بس بر سر میدان عشاق این سرافرازی چه کسی است ؟

شاعر شعر مرا بس بر سر میدان عشاق این سرافرازی جامی می باشد.

شعر مرا بس بر سر میدان عشاق این سرافرازی در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 9 سروده شده است.

قالب شعر مرا بس بر سر میدان عشاق این سرافرازی چیست ؟

قالب شعر مرا بس بر سر میدان عشاق این سرافرازی غزل است

مضمون اصلی شعر مرا بس بر سر میدان عشاق این سرافرازی چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.