1 از بس که شدم ز عشق تو دور اندیش اندیشه ندارم از دو عالم کم و بیش
2 در هر چیزی که بنگرد این دل ریش آن چیز ز پس بیند و روی تو ز پیش
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 یکی دیوانه بودی بر سر راه نشسته بر سر خاکستر آنگاه
2 زمانی اشک چون گوهر فشاندی زمای نیز خاکستر فشاندی
1 یک روایت خوب از من گوش کن جام از ساقی کوثر نوش کن
2 نقل دارم از ثقات با صفا آنکه روزی حضرت خیرالوری
1 ای رفته و ما را به هلاک آورده وان سرو بلند در مغاک آورده
2 بر خاک تو ماهتاب میتابد و تو آن روی چو ماه را به خاک آورده
1 ترا در علم معنی راه دادند بدستت پنجهٔ الله دادند
2 ترا از شیر رحمت پروریدند براه چرخ قدرت آوریدند
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به