1 با روی تو از عافیت افسانه بماند وز چشم تو عقل شوخ و دیوانه بماند
2 ایام زفتنهٔتو در گوشه نشست خورشید ز سایهٔ تو در خانه بماند
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 جانا به جان رسید ز عشق تو کار ما دردا که نیستت خبر از روزگار ما
2 در کار تو ز دست زمانه غمی شدم ای چون زمانه بد، نظری کن به کار ما
1 حبذا بخت مساعد که سوی حضرت شاه مردمی کرد و رهم داد پس از چندین گاه
2 بعد ما کز سر حسرت همه روز افکندی سخن رفتن و نارفتن من در افواه
1 در همه عالم وفاداری کجاست غم به خروارست غمخواری کجاست
2 درد دل چندان که گنجد در ضمیر حاصلست از عشق دلداری کجاست
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **