-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ایستاده به سر از آه دمادم دودم من همانا شده از آه الف ممدودم
2 همچو دودم ز خود ای شمع چه می سازی دور گرنه پیشت ز سیه کاری خود مردودم
3 برمن دلشده هر رنج که بود از من بود ترک خود کردم و از رنج جهان آسودم
4 چهره سودن به کف پای تو ترک ادب است اینقدر بس که به خاک کف پایت سودم
5 باده عشرتم از خون جگر صاف نشد گرچه عمری ز مژه خون جگر پالودم
6 من ز دید تو چه لافم که تو پاک آینه ای هرچه در چشم من آمد که تویی من بودم
7 چند گویی که مکن سجده خوبان جامی پیش هر کس که برم سجده تویی مسجودم