- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 یکیست فاضل و دانا اصیل و پاک نسب ولیک هیچ کسش در جهان ندارد دوست
2 یکیست ناکس و بد اصل و بد رگ و مردود بهر کجا که رود صدهزارش نیکو گوست
3 سئوال کردم ازین سر ز پیر دانائی که این تفاوت فاحش در اینجهان ز چه روست
4 زمانکی به تأمل شد و پس آنگه گفت که میکشم ز برای تو مغز را از پوست
5 بدان که اصل سعادت درینجهان مالست هر انکه مال ندارد چو نافه بی بوست
6 و گر بداست چو درد دست سیم و زر دارد به نزد خلق همه قول و فعل او نیکوست
7 و گر هزار هنر دارد و ندارد مال بجای هر هنری صد هزار عیب در اوست