- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 خار غم بیخ فرو برده در آب و گل ما غنچه کم خاسته زین خار چو پر خون دل ما
2 بس که در راه تو ای کعبه جان گریانیم بر سر آب چو کشتیست روان محمل ما
3 شب برد ناله ما خواب رفیقان سفر به که از منزل شان دور بود منزل ما
4 دل نهادیم به بی حاصلی خود چه کنیم حاصلی نیست ز سعی دل بیحاصل ما
5 کشته خنجر تسلیم بود عاشق تو نیست حاجت که کشی تیغ پی بسمل ما
6 شغل مرغان اولی اجنحه پروانگی است تا ز شمع رخت افروخته شد محفل ما
7 جامی از مشکل خود پرده چه سان بگشایم گر نه رشح قلمت شرح کند مشکل ما