1 فصل بهار عشق و تماشای اشک ماست چشم سفید ما، کف دریای اشک ماست
2 مستی که پشت پا به جهان خراب زد طوفان سیل بادیه پیمای اشک ماست
3 بر کف گرفته کاسهٔ دریوزه، از صدف دریا گدای گوهر والای اشک ماست
1 آمدی چون تو من بی سر و سامان رفتم هستیم گرد رهی بود، به جولان رفتم
2 وضع آشفتگی ام بی تو چنان زیبا بود که دل آشوب تر از زلفِ پریشان رفتم
1 تا فکند از نظرآن سروسرافراز مرا شده هر شاخ گلی، چنگل شهباز مرا
2 نه سپند است، ندانم دل بی طاقت کیست؟ سوخت در بزم تو، از شعلهٔ آواز مرا