1 ای بهار طور نمیری که بگن شکرکه مرد گور بگورکه ز دستش بعذاب عالم بود
2 خوب آدم بمیره طورکه مخلوق بگن ایها الناس کیکه مرد عجب آدم بود
1 ای آفتاب گردون تاری شو و متاب کز برج دین بتافت یکی روشن آفتاب
2 آن آفتاب روشن شد جلوه گر که هست ایمن ز انکساف و مبرا ز احتجاب
1 رسید موکب نوروز و چشمفتنه غنود درود باد برین موکب خجسته، درود
2 کنون که بر شد آواز مرغ از بر مَرغ شنید باید آوای رود بر لب رود
1 قطعهای قلم پرتو بیضایی بود پرتو معنی و لفظش ید بیضایی بود
2 حب و بغض از پدران ارث به فرزند رسد مهر پرتو به من اجدادی و آبایی بود