- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بهار آمد بهار آمد بهارِ سبزپوش آمد رها کن فکر خام ای دل که می در خُم به جوش آمد
2 لب ساقی و جام مل، میان باغ و فصل گل غنیمت دان که از غیبم سحرگاه این به گوش آمد
3 که: صوفی گر می صافی نمینوشد مکن عیبش حیات تازه را محرم فقیه دُردنوش آمد
4 دلا دریوزه همت ز باب میفروشان کن که بوی نفحه عیسی ز پیر میفروش آمد
5 می گلگون خورای زاهد که از قدس الوهیت گل آورد آتش موسی و بلبل در خروش آمد
6 مرا بیعشق مهرویان بقای سر نمیباید که سر بیعشق در گردن کشیدن بار دوش آمد
7 مکن آه ای دل پرغم، بپوش اسرار دل محکم که نامحرم خطابین است و میباید خموش آمد
8 در آب دیده دوش از غم، مپرس ای دل که چون بودم که از غم سر به سر طوفان مرا تنها نه دوش آمد
9 به بانگ چنگ و عود و نی بنوش ای رند عارف می که طاب العیش و طوبی لک ز فضل حق سروش آمد
10 به صوفی می ده ای ساقی که در دارالشفای ما علاج علت خامی شراب پخته جوش آمد
11 نسیمی تا لب جانان و جام می بود دیگر به زهد خشک بیحاصل نخواهد سرفروش آمد