- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بهار آمد و ما را به باغ راهی نیست شکفته شد چمن و رخصت نگاهی نیست
2 چو لاله در ته باران نشسته آن مستم که غیر سایه ی ابرم دگر پناهی نیست
3 شراب با رخ زردم چه کارها که نکرد به روزگار چنین آب زیرکاهی نیست
4 چو مور بر سر غربال در جهان خراب به هیچ جا نگذاریم پا که چاهی نیست
5 امید فیض اگر هست از گدایان است بجز کلاه نمد، پشم در کلاهی نیست
6 رسیده کار به جان، گر سلیم ازان بدخو گناه خویش بپرسد کسی گناهی نیست