بهار آمد و ما را به باغ راهی از سلیم تهرانی غزل 247

سلیم تهرانی

آثار سلیم تهرانی

سلیم تهرانی

بهار آمد و ما را به باغ راهی نیست

1 بهار آمد و ما را به باغ راهی نیست شکفته شد چمن و رخصت نگاهی نیست

2 چو لاله در ته باران نشسته آن مستم که غیر سایه ی ابرم دگر پناهی نیست

3 شراب با رخ زردم چه کارها که نکرد به روزگار چنین آب زیرکاهی نیست

4 چو مور بر سر غربال در جهان خراب به هیچ جا نگذاریم پا که چاهی نیست

5 امید فیض اگر هست از گدایان است بجز کلاه نمد، پشم در کلاهی نیست

6 رسیده کار به جان، گر سلیم ازان بدخو گناه خویش بپرسد کسی گناهی نیست

عکس نوشته
کامنت
comment