- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 سخن سازی چو چشم یار در دنیا نمی باشد بلایی در جهان مانند آن بالا نمی باشد
2 به حال هر که از خود رفت چون پی می توان بردن که در راه زخود رفتن نشان پا نمی باشد
3 ببر از خلق تا دایم توانی با خدا بودن کسی کو خود به تنهایی کند تنها نمی باشد
4 به غیر از دشت وسعت مشربی کان فیضها دارد چراغی در ته دامان هر صحرا نمی باشد
5 ز تمکینت گرانبار ادب شد محفل مستان چو گل وا شو که در بزم می استغنا نمی باشد
6 ز بس نادیدهٔ مهر و وفایم خوبرویان را نمی دانم که می باشد مروت یا نمی باشد
7 به هر تاری ز زلفش عالمی دل بستگی دارد بلی هر سر که بینی خالی از سودا نمی باشد
8 شب هجر تو چندان گریه بر من زور می آرد که شور اشک خونینم کم از دریا نمی باشد
9 فور است از دورنگی تا به حدی خاطرم جویا که بتوان گفت در باغم گل رعنا نمی باشد