- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 صد غمّاز مجد عبّادان قریة من وراع عبّادان
2 کژ و خون ریز در دهانش زبان راست مانند نیش فصّادان
3 سیه و سخت در زر آویزان دل او چون محکّ نقّادان
4 ناتوان گیر چون تب لرزه بی گنه کش چو تیر صیّادان
5 همچنان بادیه ببی آبی کوشد اندر هلاک بی زا دان
6 مفردات آن چنان که او گیرد هم نگیرند مهره نّرادان
7 در بدیّ و ددیّ و بیخردی دوم او تو هم مر او را دان
8 در دهانش زبان غمّازان و اندر ابروش چشم جلاّدان
9 هم عفا الله امین دین یعقوب گر چه این فاضلست و او نادان