صد غم دمی بزاید، کانرا از عرفی شیرازی غزل 219

عرفی شیرازی

آثار عرفی شیرازی

عرفی شیرازی

صد غم دمی بزاید، کانرا سبب نباشد

1 صد غم دمی بزاید، کانرا سبب نباشد ز ابنای آفرینش، غم را سبب نباشد

2 خوش عالمی که در وی، کس کام دوست نبود در کام دوست نبود، پیک طلب نباشد

3 از عادت ظریفان، زنهار پر حذر باش کاندر نهاد ایشان، ذوق ادب نباشد

4 در ملک عشق کان را، بر شب بنا نهادند آغاز روز نبود، انجام شب نباشد

5 گو سلسبیل و رضوان، می باش و می دهنده در مجلس شرابی، کان نوش لب نباشد

6 روزی به قتل عرفی، گر پرسدت فضولی گو دوستدار من بود، تا بی سبب نباشد

عکس نوشته
کامنت
comment