1 گاه از همه وجه طامعم میدانند گاه از همه باب حاتمم میدانند
2 میآمیزند راستی را به دروغ آنها که زبان به این و آن میرانند
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 هان ای دل هجران گزین در جلوه است آن مه دگر تشریف استغنا مکن بر قد من کوته دگر
2 ای فتنه میانگیزی از رفتار او گرد بلا خوش میکشی میل فسون در چشم این گمره دگر
1 یارب چه مهر خوبان حسن از جهان برافتد گیرد بلا کناری عشق از میان برافتد
2 دهر آتشی فروزد کابی بر آن توان زد داغ درون نماند سوز نهان برافتد
1 به دعوی آمده ترکی که صید خود کندم دل از تو میکنم ای بت خدا مدد کندم
2 مرا تو کشتهای و بر سرم ستاده کسی که یک فسون ز لبش زنده ابد کندم
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به