-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گاهی به نوشخند لبت را اشاره کن ما را به هیچ صاحب عمر دوباره کن
2 بنمای روی خود ز پس پرده آشکار یک باره راز هر دو جهان آشکاره کن
3 وقتی که چارهٔ دل عشاق میکنی درد مرا به نیم شکرخنده چاره کن
4 با جام می شبی به شبستان من بیا آسودهام ز گردش ماه و ستاره کن
5 خواهی که دامن تو نگیرم روز حشر در زیر تیغ جانب ما یک نظاره کن
6 خیر است آن چه میرسد از دست چون تویی کمتر به قتل خستهدلان استخاره کن
7 اکنون که از کنار منت میل رفتن است اول بریز خونم و آخر کناره کن
8 با مهربانی از دل سنگین او مخواه یا ناله را بگو گذر از سنگ خاره کن
9 گفتم فروغی از پی مژگان او مرو رفتی کنون علاج دل پاره پاره کن