1 گاهی نزدیک و گاه دورم از تو گه مضطرب و گاه صبورم از تو
2 گه عین گنه کنی و گه عین صواب من روز و شبم ظلمت و نورم از تو
1 در پی آن زلف ای دل چون تو بس افتاده است این عنان بگسسته کی در دست کس افتاده است؟
2 کی تمنا می برآید از دهان تنگ او؟ آرزو مرغی است در دام هوس افتاده است
1 حرف آن لب شنفتنم هوس است سخن از باده گفتنم هوس است
2 سر او را که اظهر است از شمس باز در دل نهفتنم هوس است
1 مکن سؤال ز هر بی وفا وفای مرا که غیر وقت چه داند کسی صفای مرا
2 چه نسبت است دلم را به جسم زار و نزار که استخوان نکند صید خود همای مرا