1 کسی بمدح و ثنای برادران عزیز ز عیب خویش نباید که بیخبر باشد
2 ز دشمنان شنو ایدوست تا چه میگویند که عیب در نظر دوستان هنر باشد
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 مدتی گردون ز غیرت داشت سرگردان مرا زانک در دانش مزید یافت بر اقران مرا
2 منت ایزد را که باز از ظلمت حرمان چو خضر رهنما شد بخت سوی چشمه حیوان مرا
1 میمون بود چو طلعت فرخ لقای تو دیدن علی الصباح رخ دلگشای تو
2 شاهنشه زمین و زمان تاج ملک و دین ای تاج خسروان زمان خاکپای تو
1 مقتدای اهل عالم چون گذشت از مصطفا ابن عم مصطفی را دان علی مرتضا
2 آن علی اسم و مسمی کز علو مرتبت اوج گردون با جنابش ارض باشد با سما
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به