فروغی بسطامی

فروغی بسطامی

فروغی بسطامی
فروغی بسطامی

کسی پا به کوی وفا می‌گذارد از فروغی بسطامی غزل 178

غزل 178 ام از 549 غزلیات

کسی پا به کوی وفا می‌گذارد

1 کسی پا به کوی وفا می‌گذارد که اول سری زیر پا می‌گذارد

2 لبی تشنه لب داردم چون سکندر که منت بر آب بقا می‌گذارد

3 دلی باید از خویش بیگانه گردد که رو بر در آشنا می‌گذارد

4 سری کی شود قابل پای قاتل که از تیغ رو به قفا می‌گذارد

5 کسی می‌زند چنگ بر تار مویش که سر بر سر این هوا می‌گذارد

6 کجا کام حاصل شود رهروی را که کام از پی مدعا می‌گذارد

7 کجا می‌توان بست کار کسی را که اسباب کامش خدا می‌گذارد

8 دل آخر ز دست غمش می‌گریزد مرا در میان بلا می‌گذارد

9 ز کویش به جای دگر می‌رود دل ولی هر چه دارد به جا می‌گذارد

10 دو تا کرده قد مرا نازنینی که بر چهرهٔ زلف دوتا می‌گذارد

11 دعای مرا بی اثر خواست ماهی که تاثیر در هر دعا می‌گذارد

12 فتاده‌ست کارم به رعنا طبیبی که هر درد را بی‌دوا می‌گذارد

13 سزد گر ببوسد لبت را فروغی که در بزم سلطان ثنا می‌گذارد

14 عدو بند غازی ملک ناصرالدین که گردون به حکمش قضا می‌گذارد

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر کسی پا به کوی وفا می‌گذارد

شاعر شعر کسی پا به کوی وفا می‌گذارد چه کسی است ؟

شاعر شعر کسی پا به کوی وفا می‌گذارد فروغی بسطامی می باشد.

شعر کسی پا به کوی وفا می‌گذارد در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 13 سروده شده است.

قالب شعر کسی پا به کوی وفا می‌گذارد چیست ؟

قالب شعر کسی پا به کوی وفا می‌گذارد غزل است

مضمون اصلی شعر کسی پا به کوی وفا می‌گذارد چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی است.
بنر