کسی که قصه درد مرا نمی‌داند از سلمان ساوجی غزل 180

سلمان ساوجی

آثار سلمان ساوجی

سلمان ساوجی

کسی که قصه درد مرا نمی‌داند

1 کسی که قصه درد مرا نمی‌داند ز لوح چهره من یک به یک فرو خواند

2 حدیث شوق به طومار گر فرو خوانم بجان دوست که طومار سر بپیچاند

3 بیا که مردم چشمم سرشک گلگون را به جست و جوی تو هر سو چو آب می‌راند

4 نگویمت: به تو می‌ماند از عزیزی عمر که عمر اگرچه عزیز است، هم نمی‌ماند

5 به آروزی خیال توام خوش آمد خواب گر آب دیده من بر منش نشوراند

6 به آب دیده بگردانم از جفای تو دل که آب دیده من سنگ را بگرداند

7 گرفت دیده من آب و دل در آن آتش که گر خیال تو آید کجاش بنشاند

عکس نوشته
کامنت
comment