- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 کسی که قصه درد مرا نمیداند ز لوح چهره من یک به یک فرو خواند
2 حدیث شوق به طومار گر فرو خوانم بجان دوست که طومار سر بپیچاند
3 بیا که مردم چشمم سرشک گلگون را به جست و جوی تو هر سو چو آب میراند
4 نگویمت: به تو میماند از عزیزی عمر که عمر اگرچه عزیز است، هم نمیماند
5 به آروزی خیال توام خوش آمد خواب گر آب دیده من بر منش نشوراند
6 به آب دیده بگردانم از جفای تو دل که آب دیده من سنگ را بگرداند
7 گرفت دیده من آب و دل در آن آتش که گر خیال تو آید کجاش بنشاند