- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 کسی بدیده ناقوس خوار می آید که پاسخ سخنش ناگوار می آید
2 زمانه اهل دلی نیستش نمیدانم که بوی دل زکدامین دیار می آید
3 دلی بروشنی آفتاب خنده زند که از زیارت شبهای تار می آید
4 هزار جان گرامی بنرخ جو نخرند بعالمی که درو دل بکار می آید
5 گر از لیاقت خود شیخ آگهی یابد ز صدر صومعه تا پایدار می آید
6 گذشت مدت همخانگی جان عرفی زغیر خانه تهی کن که یار می آید