- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 کسی کو دلگشا ماند دلش چون سنگ می بینم از آن در خوشدلی هم خویش را دلتنگ می بینیم
2 براه عشق هرکس کوشش دارد بغیر از من که دائم چند و چون در منزل و فرسنگ می بینم
3 ندانم کین پریشان دل چه میخواهد ز جان خود مدام این شیشه را درگفت وگو با سنگ می بینم
4 همین غمها بعهد جهل بود اما نمیدیدم همانا این ستم ها را من از فرهنگ می بینم !
5 تو حق بینی و من هم ای حکیم این جنگ بی سوداست تو خاصیت ز گوهر بینی و من رنگ می بینم
6 نقاب از چهره تا افکنده خورشید تابانم ز شرم بی نقابی باقضا در جنگ می بینم
7 نمیدانم که عرفی را چه معنی میخلد دردل که بازش های ها گریه هر آهنگ می بینم