- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 یکی فرهاد را در بیستون دید ز وضع بیستونش باز پرسید
2 ز شیرین گفت در هر سو نشانیست به هر سنگی ز شیرین داستانی است
3 فلان روز این طرف فرمود آهنگ فرود آمد ز گلگون در فلان سنگ
4 فلان جا ایستاد و سوی من دید فلان نقش فلان سنگم پسندید
5 فلان جا ماند گلگون از تک و پو به گردن بردم او را تا فلان سوی
6 غرض کز گفتگو بودش همین کام که شیرین را به تقریبی برد نام