یکی با کهنسال رنجورگفت از حزین لاهیجی مثنوی 23

حزین لاهیجی

آثار حزین لاهیجی

حزین لاهیجی

یکی با کهنسال رنجورگفت

1 یکی با کهنسال رنجورگفت که دادی به میراث خور مال مفت

2 به صد عجز و زاری ز خواهندگان دربغ آمدت قرص نانی از آن

3 ندادی پشیزی به مزدور خویش نه بردن توانیش در گور خویش

4 نه خود خوردی و نه خوراندی به کس نهادی و بر ناقه بستی جرس

5 به یک عمر بر زر زدی قفل و بند کنون می گذاری که مردم برند

6 عجب دارم از کار و بار تو من جدا کرده ای حصّهٔ خود کفن

7 ازین قسمت افتاده ای در وبال که حسرت تو بردی و بیگانه مال

عکس نوشته
کامنت
comment