1 یکی دیوانهای را گفت: بشمار برای من، همه دیوانگان را
2 جوابش داد: کاین کاریست مشکل شمارم، خواهی ار فرزانگان را
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 ای زاهد خود نمای سجاده به دوش دیگر پی نام و ننگ، بیهوده مکوش
2 ستاری او چو گشت در عالم فاش پنهان چه خوری باده؟ برو فاش بنوش
1 دیدی که بهائی چو غم از سر وا کرد از مدرسه رفت و دیر را مائوا کرد
2 مجموع کتابهای علم درسی از هم بدرید و کاغذ حلوا کرد
1 در بزم تو ای شمع، منم زار و اسیر در کشتن من، هیچ نداری تقصیر
2 با غیر سخن کنی، که از رشک بسوز سویم نکنی نگه، که از غصه بمیر
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به