- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 کسی می طربم در ایاغ می ریزد که زهر غم به گلوی فراغ می ریزد
2 کسی عنان دلم می کشد به سوی مراد که خار فتنه به راه سراغ می ریزد
3 کسی که نعمت مقصود بر درش دیدم که استخوان هما پیش زاغ می ریزد
4 گدای نور بود آفتاب در بزمی که عشق خون جگر در ایاغ می ریزد
5 دم مسیح بود در مزاج مرده دلان حدیث عشق که خون فراغ می ریزد
6 به جوش عشق بنازم که از شکاف دلم به جای قطرهٔ خون درد و داغ می ریزد
7 زکات مایهٔ رزق من است آن که فلک به جیب جلوهٔ طاووس باغ می ریزد
8 ضمیر روشن ما بین که ظلمت عرفی به دامنش گهر شبچراغ می ریزد