کسی از تو مرا می از حکیم نزاری قهستانی غزل 109

حکیم نزاری قهستانی

آثار حکیم نزاری قهستانی

حکیم نزاری قهستانی

کسی از تو مرا می دهد به وصل بشارت

1 کسی از تو مرا می دهد به وصل بشارت به مژده می دهمش گر کند به دیده اشارت

2 گرم عقوبت صد خون ناحق است به گردن عذاب روز فراقت کفایت است کفارت

3 به یورت گاه تو تا کوچ کرده اند از این جا هزار بار به روزی برفته ام به زیارت

4 نظر به جانب ما کن بیا که همت درویش اثر کند به ضعیفان مبین به چشم حقارت

5 وجود هر که زبان در تو می کشند نپذیرند اگر وضو کند از کوثرِ بهشت و طهارت

6 تو را به هرچه کنی سر نهاده ایم و مرادت مسلّم است که صاحب ولایتی و امارت

7 بگوی گر همه تلخ است کز تو فحش نباشد بدان دهان شکر خنده ی لطیف عبارت

8 به روزگار خراسان ِ خاطرم نپذیرد خرابی‌یی که عراق فراق کرد عمارت

9 حساب هجر نکردم طمع به وصل نهادم زیان بحر ندیدم ز حرص سود تجارت

10 به کدیه گر شکری می‌شود فتوحم از آن لب چه جای سلطنت مصر پیش اهل بصارت

11 به این تحمل و طاقت نزاریا که تو داری سفر مکن دگر ار زنده وارسی به دیارت

عکس نوشته
کامنت
comment